Samstag, 26. Mai 2012

من با کسی جز تو درد دل نمیکنم
من باز مي نويسم و اينبار تو ديگر نمي خواني

من باز مي گويم و اينبار تو ديگر نمي شنوي

نمي داني ولي امروز خيلي دلتنگم

نمي فهمي ولي ديشب خيلي تو را كم داشتم

خنده دار است نه !!!!

آخه من فقط براي تو درددل كردن را بلدم

برای تویی که بهترینی ، برای تویی که بزرگی

برای تویی که مرا نگاه می کنی ولي سكوت مي كني

براي تو كه نمي دانم چه بر سرت آمده

و نمي داني چه بر سرم آوردي

فكر كنم ديگر به سلامتي ام نمي نوشي

اينرا از لحظه لحظه بدحالي و بيقراريم مي فهمم

ولي اي كه عميقترين زخمم از تو برايم يادگاري ماند

من هنوزم با اينكه ناتوانم ولي قطره قطره به ياد تو مي نوشم

گرماي شرابم گولم نمي زند

من كه خوب مي دانم از ياد و خاطره صداي توست

مي بيني من نه فقط برای تو می نویسم ،

نه فقط براي تو درددل مي كنم

و نه فقط براي تو مي نوشم

بلكه فقط براي تو نفس مي كشم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen